نشست شمع سحر ای چراغ مجلسیان خیز


بیار باده و بشنو نوای مرغ سحرخیز

سپیده نافه گشایست و باد غالیه افشان


شراب مشک نسیمست و مشک غالیه آمیز

کنون که غنچه بخندید و باد صبح برآمد


بگیر داد صبوحی ز بادهٔ طرب انگیز

چراغ مجلس مستان ز شمع چهره برافروز


ز بهر نقل حریفان شکر ز پسته فرو ریز

مرا که خال تو فلفل فکنده است برآتش


چرا ز غالیه دلبند می کنی و دلاویز

برون ز شکر شیرین سخن مگوی که فرهاد


به نیم جو نخرد خسروی ملکت پرویز

بسوز مجمر و دود از دل عبیر برآور


بساز بربط و آتش ز جان عود برانگیز

بگیر سلسلهٔ زلف دلبران سمن رخ


برآر شور ز یاقوت شاهدان شکرریز

مرا مگوی که پرهیز کن ز میکده خواجو


که مست عشق نداند حدیث توبه و پرهیز